سیاره ی فیلم

درسیاره ی فیلم:معرفی جدیدترین فیلمهای روز.اخبار.بیوگرافی بازیگران و...

سیاره ی فیلم

درسیاره ی فیلم:معرفی جدیدترین فیلمهای روز.اخبار.بیوگرافی بازیگران و...

روش دیدن فیلم ترسناک و معرفی فیلم

سلام ....

دوستای عزیز ببخشین اپ این دفع دیر شد*یه مدتی مرخصی بودم ....اپ نتونستم بکنم ..

 

خوب بریم سر اصل مطلب ..با توجه به این که میبینم دوستار وطرفدار فیلمهای سبک ترسناک وهیجانی زیاد هست ..من سعی میکنم بنا به درخواستشون بیشتربه فیلمهای ترسناک تکیه کنم و  معرفی کنم...امروز یه روش فاز گرفتن فیلم ترسناک رو بهتون میگم. و.فیلمی به اسم اتاق6 رو میخوام معرفی کنم..

من روی این وب واقعا از جونم مایه میزارم ..خیلی روش کار میکنم که بتونم کارهای بروز رو معرفی کنم و وب رو رو به ترقی ببرم .. رو این پست امروز ۴ساعت کار کردم ..خیلی سعی کردم عیبی نداشته باشه ولی خوب هیچ چیزی بدون عیب نیست وبه منم یقینا عیبهایی داره .حالا از خود طرح وب گرفته تا پست و غلطهای انشایی دستوری یا نگارشی ..

 میخوام بگم  دوست دارم وقتی رو وب کار میکنم بانظراتتون خستگی رو از من بگیرین و شارژم کنین ..پس خواهشن نظر یادتون نره !! پیشنهادیم داشتین بدین ....بدردم میخوره .اگه چیزی خواستین توی تالارگفتگو هم میتونین بگین اون پایین وب

 

 

 


-*روش دیدن فیلم ترسناک و حس گرفتن : ((البته این مطلب جنبه ی علمی نداره وفقط نظر افرادیه که تو کار سینماوفیلم هستن ))

-توصیه ی من اینه اگر میخواین فیلم ترسناک براتون جالب باشه وبه قول  سینماییها حسابی حس بگیرین ..!!

فیلم رو تنها و بصورت نشسته وفیلم رو با صدایی کملا رسا به صورتی که نه صدااونقدر زیاد باشه که شیشه ها بریزه وهمسایه ها رو خبر کنه ونه اونقدرکم که اصلا فیلم رو درک نکنی وفقط در حد شنیدن صدای مکالمه ی افراد فیلم بشنوی ...صدا رو متوسط در حد امکان تمایل رو به بلندی تنظیم کنید و اگه از کامپیوتر استفاده میکنین ضمن تنظیم صدای اسپیکر روی نرمال و گرایش رو به بلندی صدا ..صداوحساسیت ((باس)) اسپیکر هم در حدنرمال تنظیم کنید .به صورتی باشه که اگه صدای یه تیر مثلا بیاد نه زیادباشه که از شدت باس شیشه ها بلرزه ونه اونقدر کم که هنگام شنیدن مثلا صدای همون گلوله ضربش رو احساس نکنی ... اگه از کامپیوتر استفاده میکنی مانیتور رو به خودت تنظیم کن و روی صندلی بشین اسپیکرهم با صدای یه اهنگ اونطوری که گفتم تنظیم کو و. موقع دیدن فیلم سعی کن زیاد به فیلم دقت کنی ..و طوری که همه چیز رو احساس کنی نه چشمت تو مانیتور باشه حواست یه جا دیگه .....اونطوری اصلا فیلم بهتون فاز نمیده ..مخصوصا فیلم ترسناک ***

اگرهم از دستگهای پخش کننده بوسیله ی تلویزیون مثل دستگاه پخش سی دی یا دی وی دی استفاده میکنین.در صورتیکه امکاناتی مثل باس و ساب رو داشت حتما تنظیم کنین اگرهم این امکانات رو نداشت * همون صدای تلویزیون رو تنظیم کنین*وسعی کنین موقع دیدن فیلم ترسناک از پخش کنندها((دستگاه پخش :سی دی* دی وی دی)) حداکثر2/3 متراز تلویزیون فاصله داشته باشین تا جزئیات فیلم رو دقیق ببینین.

ودر صورت امکان فیلم رو انفرادی ببینین چون وقتی تعداد زیاد میشه فرد حواسش پرت میشه پیشه اطرافیانش ..وفیلم بهش فار نیمده...

 

*****

 


 

واما فیلم

اسم فیلم :اتاق -6 موضوع وجهت ساخت فیلم:بیانگروتداعی کننده ی قسمتی ازدنیای میان .دنیای حاضر وبرزخ ------> اغماء

سبک:ترسناک / سال تهیه:2005

سال اکران:2006 مدت زمان فیلم :2ساعت و 22 دقیقه با تیتراژشروع و پایان

محصول کشور:امریکا محصول اصل :عرضه شده در1 دی وی دی

 

 

 

خلاصه ی داستان ونقدی از فیلم :

داستان فیلم از اونجایی شروع میشه که یه دختری به نام (( امی )) وقتی 10/12 سالشه پدرش به علت یه مریضی باید عمل بشه وقتی به اتاق عمل میره و میخوان عملش کنن داروی بیهوشی روش اثر نمیکنه و همون جوری که احساس درد میکنه عملش میکنن .این دردهای شدید باعث صدمات زیادی به اندامش میشه و حرکت دادن اندامش رو بطور طبیعی از دست میده ...یعنی یه جورایی . فلج اندامی و مغزی * میشه دکترها .راهی برای درمانش پیدا نمیکنن . اونو به وسیله ی یه دستگاه برقی زنده نگه میدارن .که فقط میتونه نفس بکشه/حرف بزنه ویا یه سری غذاهای مخصوص بخوره!!اونم این کارارو از روی تخت فقط میتونه انجام بده ((البته دو مورد اول نفس کشیدن وحرف زدن اون اخریو باید بهش بدن ))...دریکی از روزها .."امی " میره بیمارستان پدرش رو ببینه ..میبینه پدرش از زندگی به قول خودمون کفری شده و نمیتونه تحمل کنه. وقتی امی میاد پدرش بهش میگه من نمیتونم این زندگی رو تحمل کنم هیچ کی به دادم نمیرسه باید یه جوری تمومش کنم ...امی به گریه میفته ...در ادامه پدرش میگه من عمره خودم رو کردم ...اگه میشه شما لطف کو یه جوری به من کمک کن که کار رو تموم کنم چون خودم یه تنهایی نمیتونم ..پدرش خطاب به "امی " میگه :خواهش میکنم تمومش کن اون سیم که از تخته من به پریز وصلِ جریان بدنم رو تامین میکنه اگه تو بتونی اون سیم رو از پریز بکشی دستگاه تختم ازکار میفته ومن رو راحت کردی و به اوج رسوندیم """**

امی که دلش به حال پدرش میسوزه ..و چشمهاشم پراز اشکه با مغز کوچولوش فکر میکنه اگه کاری که پدرش میگه بکن انجام بده ..به اون کمک کرده .وراحتش کرده ..به هرحال با اسرار پدرش سیم رو از پریز میکشه و....((کار رو تموم میکنه ))

"امی "بعدها که بزرگ میشه میفهمه چه اشتباه بزرگی کردی !!!! برای همین هر شب کابوس میبینه ...حالا من کابوسش رو براتون میگم :اون هر شب یا هر چند شب یه بارمدام این خواب رو میبینه توی بیمارستان بستری شده و خودش احساس میکنه سالمه ولی میگن مریض وباید عمل شه ...

وقتی تو اتاق عمل میبرنش تو خواب بهش یه امپول تزریق میکنن ."امی" فکر میکنه امپول بیهوش کننده ست بعد از دقایقی همه ی دکترها وپرستارهای موجود در اون بیمارستان حاضر میشن برای عمل ..***

فقط مونده دکترها دستکششون رو بپوشن وبعد تیغ رو روی سینش بکشن و عمل رو شروع کنن ."امی " تا لحظه ایی که میخوان عملش کنن حس میکنه ..یعنی نه اندامش سر شده نه بیهوش شده وکاملا هر دردی رو احساس میکنه...*

توی خواب خیلی میترسه چون میگه اونا نمیدونن من بیهوش نیستم ممکن من رو همین جوری عمل کنن و اگه درک کنین خیلی وحشتناکه که زنده زنده عملت کنن **به هر زوری شده میخواد نشون بده که بیهوش نشده .پلک میزنه مسی توجه نمیکنه ..چشماش رو تکون میده کسی نمیبینه نفس عمیق میکشه که صداش رو بشنون ---- کسی نمیشنوه..خلاصه به هر زوری هست تلاش میکنه چاقوی روی میز رو بادستش بندازه و اون ها رومطلع کنه ..که بیهوش نیست...دکتر خط روی سینش رو میکشه ..چاقو یا همون تیغه جراحی رو روی شکمش میزاره ومیخواد ببره که یه هو "امی "با دستش چاقوی روی میز رو میندازه ....!!!صداش توی اتاق عمل میپیچه همه بر میگردن نگاهش میکنن ..دکترتیغ رو بر میداره میر کنار ..."امی" از شدت خوشحال تندتند خداروشکر میکنه به زبونه خودش (( تنکس گاد:به معنی خدارو شکر ))چشماش رو میبنده ویه نفس عمیق میکشه و خوشحال میشه ..چشماهاش رو که باز میکنه میبینه پرستار زنی که اونجا مسئول بیمارستان میاد رو سرش وبا لبخندی ومیگه: عزیزم ما میدونیم تو بیهوش نیستی .!!!!!!!!!! میره دکتر باز میاد.این دفعه تیغ رو باز روی شکمش میزاره وتا تیغ رو میکشه ..!!"امی" بایه جیغ بلنداز خواب میپره..

"امی"ودوست پسرش که هردوشون پدر مادر ندارن توی یه خونه ی اجاره یی زندگی میکنن ...وقتی امی جیغ میزنه و از خواب میپره .دوست پسرش ""نیک"" هم با صدای جیغ امی میپره ...صبح شده و وقت رفتن به سر کاره .امی میره توی اشپزخونه و ترتیب صبحانه رو میده !وقتی حاضر میشن برن سر کار نیک بعد از 3/4 سال ((دقیق نمیدونم چند سال با هم هستن ..تقریبی گفتم .)) میفته یادش که موقعشه با امی ازدواج کنه

همون روز یه انگشتر بهش میده وتقاضای ازدواج میکنه "امی " خوشحال میشه ..ولی هدیه رو قبول نمیکنه ومیگه من دیرم باید برم ظهر بیا دنبالم در مدرسه (( امی معلمه))باهم میریم بیرون راجع بهش حرف میزنیم***

امی به محصل داره که خیلی عجیبه وقتی همه تو کلاس نقاشیهاشون رو تحویل میدن "امی " همشون رو با دقت نگاه میکنه ..یکی گل کشیده ..یکی خونه یکی غذا کشیده .یکی ادم یکی ماشین ..یکی سرباز و... ووقتی به نقاشی یکی از محصلاش به نام "ملیسا"میرسه میبینه طبق روال همیشگی

به جای موضوعات خوب و اروم یک هیولا ویا یک جن رو نقاشی کرده... امی نارحت میشه که چرا یه بچه ایی به سن هفت یا هشت سال باید روحیش اینطوری باشه که جن یا هیولا نقاشی کنه ...بهش میگه کلاس تموم شد وایسا .!!

کلاس که تموم میشه بچها همه میرن ..ملیسا جلو میاد ومیگه : خانوم رابرتز با من چی کار دارین ....امی میگه : ملیسا عزیزم ..چرا تو این نقاشی هارو میکشی؟؟؟ ...

ملیسا میگه مگه اشکالی داره ؟؟؟ "امی"میگه:نه ولی در حد یکباراشکال نداره ولی تو تو این یک سال وقتی خواب میبینی از این چیزا میکشی !! !!!!!!؟؟!! چیزی تورو اذیت میکنه ؟؟ باز کابوس داری ؟؟؟به من بگو!!این هیولاهاباز برگشتن ؟؟ ملیسا میگه :اره .وناگهان فکر میکنه ملیسا بهش میگه شما هیچ فکر کردین چه کاری کردین که این کابوس ها میان سراغ شما ؟؟!! امی میگه ملیسا این چه حرفیه میزنی ؟؟؟

ملیسا میگه:چی گفتم؟؟!! میگه گفتی مار وحشتناکی کردم که کابوس میبینم !!!! ملیسا میگه :راجع به چی دارین حرف میزنین خانوم رابرتز؟؟؟میتونم برم ؟؟ امی هم که گیج شده میگه: برو ....

وقتی از در مدرسه بیرون میاد .نیک ((دوست پسرش))میاد دنبالش و میرن بیرون ***تو راه نیک به امی میگه با من ازدواج میکنی ؟؟؟ امی میگه فعلا نمیتونم چیزی بگم ...نیک میگه مگه منو دوست نداری؟؟؟ فکرکردن نمیخواد!!! نیک میگه تو از خاطره ی پدرت رنج میبری من میدونم ..

امی عصبانی میشه میگه :نه !!!! این ربطی به اون موضوع نداره ....در این بگو مگوان تا نزدیک به چهار راه نیک میگه بببخشی من عصبانیت کردم نمیخواستم ناراحتت کنم ...من فقط .......دوست دارم ...تا این رو میگه درحین رانندگی که داره به چهارراه نزدیک میشه ...امی رو میبوسه ودر همین حین وسط چهارراه یه ماشین باسرعت از کنار بهشون میزنه ..!!!طوری که ماشینشون یه دور کامل میخوره.....البته این رو نگفتم یه سری ادمهای شیطانی هستن که معتقدهستن امی چون با پدرش این کار رو کرده از اونهاست ..باید شیطان بشه ....حالا بعد از این تصادف این ارواح وشیاطین میان سراغ امی .....حالا از این به بعد رو کامل توضیح نمیدم که قسمتهای ترسناک و هیجانیش رو با چشمهای خودتون:که سفر امی رو در دنیایی پراز شیطان . حتی بغل دستیش که بهش اعتماد میکنه رو تجربه کنین...!!!وقتی داستان رو میبینید نمیتونین فرق بین رویا/ خیال و واقیعت رو از هم تشخیص بدین ...

 

بلاگ اسکای باعکس دی وی دی یه خورده پدرکشتگی داره ...هنوزمشکلاتش رو برطرف نکردم والا عکس تموم فیلمهای ترسناک رو براتون میزاشتم ..که دیگه جرات نکنین وب رو بیارین بالا ..

 

 

 

نظرات 6 + ارسال نظر
سارا(دختر مهربون) چهارشنبه 16 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 03:13 ب.ظ http://yeshab-poraz-setareh.persianblog.com

سلااااااااااااااااااااااااااامممممممم
اخ جون اول شدم خوبی حامد جون واقعا مرسی سنگ تموم گذاشتی دستت درد نکنه ایشا لا جبران می کنم
میام واسه توهم تولد می گیرم :d
بازم بهم سر بزن

سارا(دختر مهربون) چهارشنبه 16 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 03:14 ب.ظ http://yeshab-poraz-setareh.persianblog.com

دنیا را برایت شاد شاد و شادی را برایت دنیاد نیا ارزومندم

افسانه پنج‌شنبه 17 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:29 ق.ظ http://poopoo1365.persianblog.com/

سلام پیشنهادات خوبی دادی برای تماشای فیلم ترسناک حالا منم میگم اول از همه چراغارو خاموش کنید.
خب تا حالا یه فیلم ترسناک دیدم که خب بقولی همون ترسیدیم اونم فیلم حلقه جزو یکش نسخه ژاپنیش بود بقیه بیشتر چندش آور بودن یا خون و خونریزی که بجای ترسناک اکشن میزده بیشتر خلاصه نه بدم می یاد نه خوشم فقط نمیدونم چرا منزودی نمیرتسم. خیلی شجاعم

MAX PAYNE پنج‌شنبه 17 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 02:20 ب.ظ http://maxpaynethefall.blogsky.com

سلام
خسته نباشی
اپ خیلی خوبی بود

ممنون سرزدید. لطف کردید

خدافس

حسین پنج‌شنبه 17 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:57 ب.ظ http://www.hossein9656.blogsky.com

سلام
فیلم هایی که قبلا معرفی کرده بودی خیلی جالب بودن

این فیلمم بای جالب باشه میرم میگیرم حتما میبینمش البته بعد از امتحانام

(راستی شما هم لینک شدید)

ساعده جمعه 18 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 01:32 ق.ظ http://saedeh-bluesky.persianblog.com

واااااااااااااااااای! این یکی خیلی جذابه. کاش همشو می نوشتی. به هر حال خیلی خوب نوشتی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد